کد مطلب:53835 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:445

تامین رفاه عمومی















فراهم آوردن رفاه و آسایش و تحقق كفاف در زندگی برای تمامی اقشار اجتماع، از اهداف اساسی حكومت علوی بود كه زمینه ساز تعالی و بالندگی معنوی می باشد. امام(ع) در حكمتی بلیغ در این باره می فرماید: «من اقتصر علی بُلْغَةِ الكَفافِ فقد انتظمَ الراحَة، و تَبوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ[1] ؛ هر كس به مقدار نیاز اكتفا كند، آسایش و راحتی خود را فراهم آورد و گشایش و آرامش به دست آورد». امام(ع) در حیطه حكومت خود، حداقل نیاز معیشتی همگان را تأمین كرد و در راه فقرزدایی و تأمین معیشت گامهای جدی برداشت. خود می فرماید: «ما اصبح بالكوفة احدٌ الّا ناعماً، اِنَّ اَدْناهم مَنزلَةً لَیَأْكل البُرَّ و یجلسُ فی الظِّلِّ، و یَشْرَبُ من ماء الفرات؛[2] كسی در كوفه نیست كه در رفاه به سر نبرد، حتی پایین ترین افراد، نان گندم می خورند و سرپناه دارند و از آب فرات می آشامند». در هر حال امام(ع) به رفاه عمومی توجهی تام داشت و عمران و آبادی سرزمینها و تأمین شرافتمندانه و كرامت مدارانه مردمان را از اهداف حكومت می دانست و همچنان كه در عهدنامه مالك آمده است حكومت را از ایجاد تنگنا و در مضیقه اقتصادی گذاشتن افراد بر حذر می داشت و ضمن تلاش برای تأمین رفاه افراد تحت حكومت، به مالك توصیه می كند كاركنان دولتی را از حیث مالی مستغنی كند تا به فسادهای مالی آلوده نشوند: «ثم اَسْبِغ علیهم الاَرزاقَ، فانّ ذلك قوةً لَهُم علی اسْتصلاح اَنفسهم و غنیً لهم عن تناول ما تحت اَیدیهم، و حجة علیهم اِنْ خالفوا امرك اَو ثلموا اَمانتك[3] ». بدیهی است رفاه عمومی جز با توزیع عادلانه و به حق ثروتها و درآمدهای جامعه تحقق پذیر نیست و بدین سان ننگ استضعاف مالی، از دامن جامعه پاك می گردد. امام(ع) این امر را از وظایف و اهداف زمامداران شمرده است[4] : «اِنّه لیس علی الاِمام اِلّا ما حُمِّلَ مِنْ اَمر ربّه. .. وَ اِصدارُ السُّهمان علی اهلها[5] ؛ بر امام نیست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده. .. [از جمله:] رساندن سهمهای بیت المال به اهل آن».









    1. نهج البلاغه، حكمت 371.
    2. ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص99، دارالاضوا، بیروت، 1405ق؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص327.
    3. نهج البلاغه، نامه 53، بند 44، ص1011.
    4. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ج اول، ص149 ـ 150، تهران، خانه اندیشه جوان، چ اول، 1377.
    5. نهج البلاغه، خ105، بند 10، ص311.